- گوشت پاره
- پاره ای از گوشت، تکۀ گوشت
معنی گوشت پاره - جستجوی لغت در جدول جو
- گوشت پاره
- پاره ای از گوشت تکه ای گوشت: گوشت پاره آدمی از زورجان می شکافد کوه را با بحر و کان. (مثنوی)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
قطعه ای از پوستپاره ای از چرم
قطعه ای از پوست یا چرم، پارۀ پوست، تکۀ پوست
گوشت خوار: چنانکه چو گوییم حیوان هم ستوران گیاه خوار و هم ددگان گوشت خواره... همه گفته شود
دارای گوشت، پرگوشت، فربه
دارای گوشت، فربه چاق گوشتالو. یا میوه کدو بادنجان گوشت دار. آنچه قسمت ماکول میان پوست و هسته آن کاملا پر باشد
آنچه که بدان گوش را خارند، میل گوش پاک کنی، جانوری بسیار پای که بگوش مردم رود و موجب ناراحتی گردد هزار پا